شهید "علیاکبر رجایی" | پای ثابت لشکر علی ابن ابی طالب(ع)
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید علیاکبر رجایی پانزدهمین روز از آذر سال 1346 در روستای ده سفید
در استان مازندران در خانوادهای مومن و معتقد به دین مبین اسلام، دیده به
جهان گشود. فرزند آخر از خانوادهای سادهدل و مهربان بود که عشق و محبت و
صفا و صمیمیت بین اعضای آن موج میزد.
نامش را علیاکبر گذاشتند بیآنکه
بدانند در دوران جوانی چون جوان کربلا حضرت علیاکبر (ع)
به دل کربلای ایران میزند و دعوت حق را لبیک میگوید. از کودکی با شیرین
زبانیهایش خود را در دل همه اعضای خانواده جا کرده بود. خانوادهای که
تمام تلاششان بر این بود تا فرزندانی به ایران تحویل دهند که در راه خدا
قدم بردارند و برای رضای او بکوشند. خانوادهای که ایمان و اعتقاد حرف اول
زندگیشان را میزد و نان حلال در سفره سادهشان گذاشته میشد. آنها
فرزندانی را تربیت کردند که قهرمانانه برای اسلام و ایران جان فدا کردند و
بدون کوچکترین چشم داشتی راهی را رفتند که مختص برگزیدگان درگاه الهی است.
علیاکبر یکی از آن شیرمردانی بود که در راه عشق قدم برداشت. او رسم عاشقی را از خانواده غیور و مهربانش آموخته بود و مهربانی و غیرت را از آنها به ارث برده بود. کودکی که روزهای خوش خود را در کنار پدر و مادر و برادران بزرگش پشت سر گذاشت. و از همان کودکی تحت تعالیم اسلامی قرار گرفت و با مبانی مذهب آشنا گردید به طوری که در سنین قبل از تکلیف، هیچگاه نمازش ترک نشد و در ایام ماه مبارک رمضان، روزهدار بود. با شرکت در جلسات قرآن و بحث و گفت و گو در کتابخانه فجر مسجد ثامن الائمه(ع) شاهرود و ایفای نقش در نمایشهای انقلابی در دوران خفقان ستمشاهی، خود را برای دوران سخت سالهای پس از انقلاب، آماده میساخت. محیط تربیتی مناسب از او فردی ساده و بیآلایش، خوش برخورد و خوش اخلاق، فعال در محیط خانه و اجتماع، اهل مسجد و دعا و از اصحاب عاشورا ساخت. مساجد قدس و حاج آقا صابر اراک و هیئت عاشقان ثارالله(س)، حضور جاودانه، پر رمز و راز و عاشقانه و گریهها و مویههای او در عشق به سالار شهیدان و یارانش را فراموش نمیکند.
به دبیرستان سهم الملک بیات وارد و در رشته اقتصاد به تحصیل ادامه داد. از سال 1360 و با شروع عملیات فتح المبین و بازدید از جبهههای جنگ، با جبهه و فرهنگ آن آشنا شد و پس از طی آموزشهای نظامی، به همراه برادران خود در عملیات رمضان (مرحله پنجم) شرکت کرد. بعد از عملیات رمضان، کمتر عملیاتی است که لشکر علی بن ابی طالب(ع) در آن حضور داشته باشد و رشادتهای او در آن عملیات را به یاد نداشته باشند.
این شهید عزیز با فراگیری آموزشهای کوهنوردی و راپل، خود را برای عملیات چریکی آماده کرد و به همراه همرزمانی چون شهید کاوه نبیری (از فرماندهان تیپ 71 روحالله)، در عملیاتهای ایذائی علیه دشمن بعثی و همچنین منافقین کور دل در جبهههای غرب و جنوب فکه، شرکت و منشاء فداکاریهای بیشماری شد. عملیاتهائی چون رمضان، والفجر مقدماتی، خیبر، فکه و کربلای یک حضور او را فراموش نمیکنند. او سرانجام سر خود را بر سر پیمان خویش نهاد و در عملیات کربلای 1 در منطقه مهران و در 15 تیر 1365 شربت شهادت نوشید. او در کنار برادران شهیدش اصغر و مسعود در گلزار شهدای شهر اراک آرام گرفته است.
فرازی وصیت نامه:
خدایا! من شمعم و میسوزم تا راه را روشن کنم، فقط از تو میخواهم که
وجود مرا تباه نکنی و اجازه دهی تا آخر بسوزم و خاکستری از وجودم باقی
نماند. خدایا به میدان مبارزه آمدم و با دشمنان قوی که دولتهای بزرگ
پشتیبانشان بودند، پنجه در افکندم در حالی که از ضعف مادی خود آگاهی داشتم،
اما به اسلحه شهادت مجهز شدم و با قدرت، ایمان و عشق به میدان آمدم. عظمت
روح را بر فرق ماده کوبیدم و از جان خود گذشتم تا از قید و بندهای مادی
آزاد گردم و بتوانم با عظمت روح سخن بگویم، با سوزندگی عشق روشنی بخشم، با
برندگی حقیقت به پیش بتازم، با غرش رعد کلمه حق را به فرق منافقین و ملحدین
بکوبم. با اسلحه شهادت به میدان آمدم تا با ابدیت به درجه وحدت برسم. جز
خدا چیزی نگویم و جز خدا تسلیم چیزی نشوم.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی